هدف این پژوهش بررسي ظرفيتهاي روايي در گلستان سعدی است که با دیگر پژوهشها و نگاههایی که به این کتاب ارزشمند شده، متفاوت است. این پژوهش به بررسي نقش مضمون در غنيکردن کيفيت و تنوع ساختار کُنشها و رخدادهاي روايي در حکايتهاي گلستان میپردازد. سعی نگارندگان بر آن بوده که ويژگيها و مؤلفههای روايي خاص حکايتهاي گلستان را از نظر ساختار و روايت موردبررسی قرار دهند و افق جديدي در زمينۀ تحقيق در متون ديگر پيش روي مشتاقان علم بگشايند. همچنین این مقاله بيانگر اين مطلب است که سعدی به لحاظ برخورداري از فهم ادبی توانسته حکایتهای کتاب خود را بر پایهها و اصول و کُنشهايی بُنیانگذاری کندکه قرنها بعد در داستاننویسی و داستان کوتاهنویسی پایه و مبنای نگارش مدرن قرار گیرد. نظام باورهاي سعدی، بر حول گزارۀ شناخت هستي پیرامون خویش و القاء آن از راه تمثیل به مخاطب است؛ لذا گفتمان مسلط بر حکايتها یک گفتمان تعلیمی است.
|