یکی از ساحتهای مهم روانشناختی انسانی، مسئله «درد و رنج» است که از مهمترین وجوه تراژیک زندگی انسانهاست. این مسئله در هنر و ادبیات به طور عام، و در ادبیات معاصر به گونهای خاص منعکس شده است که بررسی و تحلیل آن نیازمند تحقیقی وسیع و گسترده است. شعر فارسی که از دوران مشروطه به بعد، اجتماعیترین دوران خود را آغاز نموده است، به دایره اجتماع و مردم و مسائل انسان معاصر وارد میشود تا وسیلهای شود برای بیان دردها و آلامی که مردم با آن مواجه هستند. منوچهر آتشی از جمله شاعران معاصری است که درد و رنج بشری در شعرش نمود بارزی دارد. او با پشتوانه ادبی و معرفتی کشور خود آشناست و به مسائل انسانی توجه ویژهای دارد. در این مقاله سعی شده است تا مفهوم درد و رنج، علل پیدایش و راههای رهایی از آن از منظر شعر آتشی مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. بررسی شعر آتشی نشان میدهد هر دو مقوله درد و رنج (فردی و اجتماعی) به طور گستردهای در اشعار او بازتاب داشته است. خاستگاه درد و رنج در شعر آتشی عمدتاً معرفتی و اجتماعی است و رویکرد نوستالژیک دارد. وی برای تقلیل آلام بشری مولفههایی از قبیل: آرزوی رهایی و آزادی، آگاهی بخشی، دعوت به مبارزه اجتماعی، سفر و سازگاری با طبیعت را مطرح میکند؛ همچنین نقیضهگویی، توازن آوایی، رنگ، نمادگرایی از سازکارهای القای معانی درد و رنج در شعر آتشی محسوب میشود.
|