مسئله قضا و قدر الهی و در پی آن جبر و اختیار از پرچالشترین موضوعاتی است که در طول تاریخ، ذهن بشر را به خود معطوف نموده و حاصل آن نگاههای متفاوت و گاه متناقض به این موضوع است؛ چنانکه گاه سبب برداشتهای نادرست از آن شده؛ این امر در آثار بسیاری از شاعران چون سعدی مشهود است. در غزلیات سعدی با سه رویکرد نسبت به موضوع قضا و قدر الهی روبهرو میشویم: رویکرد ادبی؛ رویکرد فلسفی؛ رویکرد عامیانه. در رویکرد نخست سعدی موضوع قضا و قدر الهی را دستمایهای برای مضمونسازی و بیان هنری در شعر خود قرار داده، در قالب حسن تعلیل، برای توجیه حالات عاشقانه و عارفانه از آن استفاده میکند. در رویکرد دوم، سعدی با نسبت دادن جبر حاصل از قضا و قدر الهی به عناصری همچون بخت و اقبال و طبیعت، امکان سرزنش و نکوهش قضا و قدر و سرنوشت محتوم را فراهم میکند و در رویکرد سوم که حاصل برداشت غلط از موضوع قضا و قدر الهی است، به موضوعاتی چون اعتقاد به رزق معین و دست کشیدن از تلاش برای کسب روزی، تسلیم در برابر قضای محتوم الهی و عدم تلاش برای تغییر سرنوشت، نادیده گرفتن سلسله اسباب در حصول نتیجه و موفقیت، اعتقاد به زمان معین مرگ و عدم تلاش برای حفظ سلامتی، بیتوجهی به تدبیر و نقش آن در تعیین سرنوشت، باور داشتن به جبر مطلق و بیتوجهی به قدرت اختیار انسان و در نهایت کنار گذاشتن جهد و کوشش و فرورفتن در اوهام و تخیلات پرداخته است.
|