با بررسی اشعار عاشقانه ی فروغ فرخزاد در می یابیم که عنصر عشق، محرکی است که به طور ناخودآگاه، ساحت بیرونی و درونی او را نشان می دهد؛ لذا با توجه به ساحت بیرونی و تمایلات تنانی، نوع نگرش فروغ به عنصر عشق، زمینی و فرودین می باشد که عنصر شوریدگی بر دو عنصر صمیمیت و تعهد می چربد. از طرف دیگر با توجه به ساحت درونی و ارضاء حس همسری و عواطف زنانگی ، نوع نگاه فروغ به عنصر عشق، آسمانی و متعالی می باشد که عنصرِ صمیمیت و تعهد بر شوریدگی غالب می آید.
از این رو نویسندگان این مقاله سعی دارند با توجه به بسامد بالای واژه عشق و مشتقات آن در آثار فروغ به روش تحلیلی و با مراجعه به منابع کتابخانه ای به بررسی اشعار عاشقانه ی او بر اساس نظریه مثلث عشق استرنبرگ و با کار بست سه مؤلفه: شوریدگی، صمیمیت و تعهد عشق بپردازند. البته برآیند مقاله حاکی از این است که بر اساس نظریه ی عشق استرنبرگ، فروغ با توجه به موقعیت های مختلف زندگی، نتوانسته تعادل و توازنی بین سه عنصر شوریدگی، صمیمیت و تعهدِ عشق برقرار کند؛ لذا در دست یابی به عشق آرمانی (عشق کامل) ناموفق بود.
|