ادوارد سعید در سه گانه ی خود، «شرق شناسی» (1978)، «جهان، متن، منتقد» (1983) و «فرهنگ و امپریالیسم» (1993)، نگرش فرهنگی غرب به شرق را با نگاهی پرسشگرانه تحلیل می کند. این منتقد با اشاره به مفهوم «قرائت چند نواختی» به خوانش همه جانبه متون ادبی با در نظر گرفتن «تاریخ های در هم تنیده» و «فرهنگ های متداخل» تکیه می ورزد. در نمایشنامه ی «منش جهان» (1700) اثر «ویلیام کانگریو» با چنین نگرش نادرست غربی ها به شرقیان روبرو هستیم. «مشفق کاظمی» نیز در رمان «تهران مخوف» (1305)، مناظر زندگی تهران آن روزگار را چنان ترسیم می کند که می توان نظریات ادوارد سعید را در لابلای متن مشاهده کرد. هدف این پژوهش، تحلیل آثار برگزیده در پرتو ایده های مطالعات فرهنگی و پسا استعماری ادوارد سعید است. روش پژوهش به صورت توصیفی- تحلیلی، همراه با رویکرد فرهنگی خواهد بود. اهمیت این پژوهش در کمک به شکل گیری تفاهم فرهنگی میان ملل و و نقد خویش و دیگری در پرتو نگاه منتقدانه است. نتایج حاصل از این پژوهش با توجه به مبانی نظری و تحلیل دو متن از دو بستر تاریخی و اجتماعی نشان می دهد هر کدام از فرهنگ های بشری دارای ویژگی هایی هستند که نباید سرچشمه ی خودبرتربینی نسبت به همنوعان و مایه شکل گیری تقابل دوگانه فرادست/ فرودست شود. اندیشه های ویلیام کانگریو و مشفق کاظمی همچون زیر و بم های ملودی در سمفونی به اوج هماهنگی و نوا می رسند و بسان شاخه هایی مجزا از رودخانه به دریا می ریزند.
|