عصر مشروطه، سرآغاز ورود بسياري از انديشههاي نو در حوزۀ شعر و نثر فارسي است. انديشههايي كه از اين دوره، وارد شعر فارسي شدهاند، اگرچه بعضاً در سابقۀ ادبيّات بهنوعی يافت ميشوند؛ اما در ادبيّات مشروطه و پس از آن شكل خاص خود را دارند. يكي از مهمترین اين انديشهها، انديشۀ وطن يا شعر وطني است كه بهطور خاص در بحبوحۀ دوران مشروطه و سالهاي پس از آن بهطور چشمگيري، فضاي شعر ايران را در برگرفت و اكثر شاعران اين دوره، سرودههاي وطني و استفاده از اين مفهوم را سرلوحۀ انديشۀ خود قرار دادند. در پژوهش حاضر که بهصورت کتابخانهای و به روش توصیفی تحلیلی است. نمودهایی از وطندوستی دو شاعر معاصر، اخوان ثالث و نادر نادرپور مورد بررسی قرار گرفته است. اخوان بیشتر از زادگاه و زادبوم خود با عنوان وطن یادکرده و بهصراحت، از هوّیت ملی و داشتههای مادی و معنوی سرزمین اجدادیاش دفاع میکند و اعتراض خود را بر ضّد ظلم و بیدادی که بیگانگان در حق مردم او و آب و خاکش روا داشتهاند، اعلام میدارد. نادرپور نیز همانند برخی از شاعران شوونیست، تحت تأثیر اندیشههای باستانگرایانۀ متعصبانه، در برابر تعلقات و اعتقادات دینی روزگار خود، جبههگیری سرسختانهای نشان میدهد.
|