در ناصیه ی رمان ملکان عذاب این طنز توهین آلود حافظ شیرازی آمده است:
صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه می خورد پاردمش دراز باد آن حیوان خوش علف
فتح باب رمان با صنعت بلاغی براعت استهلال است. این اقتباس نشانه اجرای پارودیک متون عرفانی در ملکان عذاب است. نقد صوفیان ریاکار از آغازین انحرافات این جریان مذهبی شکل گرفته است. حافظ، یکی از بزرگترین منتقدان اجتماعی، الگوی نقش ادبای متأخر شده است. در روزگار ابوتراب خسروی کماکان ریاکاری در وجنات صوفی نمایان دیده می شود. این درد دیرین اجتماعی، و کهن الگوی سگ نفس،به عنوان بن مایه، صورتی نو در رمان ملکان عذاب بازتاب یافته است؛ هدف این مقاله نمایش وجوهات این مصادیق و میزان تأثیرپذیری خسروی از ادبیات کلاسیک است. این مقاله با روش تحلیلی، توصیفی دریافته است که، بر عکس دیوان حافظ، راوی در ملکان عذاب خود شیخ است. او شخصیتی است چند لایه، با پیشینه ای شرارت بار و شقاوت آمیز. بی نقاب است. در فرایند خودسازی شیخ مباحث وحدت وجود، مسأله شر و تقدیس شیطان، نفس اماره مورد بحث قرار گرفته اند.
|