یکی از مباحث بنیادین در غزلیات کمال، مقولة زیبایی است. کمال دو نگاه به مقولة زیبایی دارد: نگرش معرفت شناسانه و نگرش معناشناسانه. در نگرش معرفت شناسانه، بُن مایه های فلسفی زیبایی را با مبانی ذوقی و شهودی خود در می آمیزد؛ لذا زیبایی را در دو ساحت ذهن و عین، مجاز و حقیقت مطرح می کند که منشأ آن، زیبایی مطلق خداوند است. در نگرش معناشناسانه با تکیه بر علم نظر به تبیین ویژگی واژه های هم سنگ زیبایی و مکمل زیبایی می پردازد. این مقاله به روش تحلیلی به واکاوی مقولة زیبایی در غزلیات کمال می پردازد؛ با این نتیجه که کمال در مقام یک عارف، شرح و بسط کشف و شهودی خود را بر ریشه های فلسفی زیبایی می افزاید؛ و گویی اندیشه ای نوین در این زمینه خلق کرده است. هم چنین در تبیین معناشناسانه زیبایی، حسن را به عنوان مفهومی که بر اساس علم نظر سنجیده می شود، نخستین مفهوم زیبایی می داند که دارای مراتب «لطف» ، «ملاحت»، و «آن» است. لطف مرتبه ای بالاتر از حسن است؛ در واقع چاشنی ای است که بر مزة حسن می افزاید. ملاحت کیفیتی است که درک می شود؛ ولی قابل وصف نیست. در نهایت «آن» کیفیتی رمز آلود و غیرقابل توصیف در معشوق است که همگان توان درک آن را ندارند.
|